در زمان متوکل عباسی یک عالم مقدس به نام" شریک" با دربار ارتباط پیدا کرد.متوکل از او تقاضا کرد که قاضی القضات شود.او با کمال شهامت گفت:دستگاه ظلم است و آن ریاست را نپذیرفت.
گفت:لااقل معلم فرزندانم باش.
گفت:آن هم اعانت به ظلم است و نمی پذیرم.
متوکل گفت:پس شام میهمان ما باش.شریک که بهانه ای برای مخافت نداشت شام سلطنتی را خورد و به خانه رفت.
وقتی به خانه رسید،افکار انحرافی در اثر خوردن مال حرام در او رخنه کرد.
فکر و توجیه شیطانی به سراغ اوآمد گفت:اگر من مقام قضاوت را بپذیرم میتوانم از این طریق خدمتی به خلق خدا بکنم.
وسوسه شیطان او را فرا گرفت و ریاست قوه قضاییه حکومت متوکل را در نظر او امری مقدس جلوه نمود.سپس با خود گفت:اگر من بتوانم فرزندان متوکل را تربیت کنم ارزشمند است و چرا این امر مقدس را نپذیرم؟ از شب تا صبح افکار شیطانی را مرور میکرد و صبح روز بعد به نزد متوکل رفت و هر دو سمت را قبول کرد.
فرازی از سخنان استاد شیخ حسین مظاهری
نظرات شما عزیزان: